من پرستارم و امروز آخرین روزم توی محل کارم بود، چون قراره ازدواج کنم و برم شهر دیگه
حسابی گریه کردم
حتی الانم پر از بغضم که گلومو داره فشار میده...
به این فکر میکنم چرا من همیشه اشکم دم مشکمه؟ چرا همه چیز اینقدر سخت و پیچیدست برای من؟
چرا اینقد زود به همه چیز وابسته میشم و دل کندن برام سخته؟
هعیییی زندگی... دعا کنید این روزا زودتر بگذره و به زندگی جدید عادت کنم....