دوتا از دختر عموهایم ۴۰به بالا شدن نون میپزن می‌زارم مغازه ها میفروشن
من ازدواج نکردم، سر کار میرم ولی خیلی احساس تنهایی میکنم این بعد درونی رو سعی میکنم آروم کنم همیشه کسی نفهمه، من بیماری اعصاب دارم تصمیم گرفتم ازدواج نکنم
من خودم نزدیک ۳۶سالمه مجردم و بیکارم تو ی شهر خیلی کوچیک زندگی میکنم همسنوسالام عروس داماد دارن
حال دلم خوش نیست متاسفانه
چهل ساله
با کارشون ازدواج کردن انگار
یکی از فامیلامون ۳۰ سالشه هیچ خواستگاری مورد پسندش واقع نمیشه
دو تا برادر شوهر مجرد دارم
هر دو ۴۰ به بالا و وضع مالی بسیار توپ
یکی شون تا دو سال پیش هیچ جا خواستگاری نرفت ولی لین دو ساله سنتی صنعتی با هم می زنه هر روز هر جا هر کی بهش معرفی بشه میره میبینه
اون یکی اصلا ، شعارهای ضد زن میگه بیا و ببین و معتقده من این همه زحمت کشیدم نمیدم یکی دیگه بالا بکشه و اصلا کلا با ازدواج مختلفه البته ظاهرا که تنهایی خیلی بهش خوش میگذره
اوه تا دلت بخواد.
همونجور که زندگیه همه ی متاهلا روال نیست زندگیه همه ی مجردام روال نیست.و یه سری مشکلات هست که ربطی به تاهل تجرد نداره.مهم اینه که آدم یاد گرفته باشه باکیفیت زندگی کنه درهرصورت
مجرداییم که من میشناسم یه سریا زندگی های خوب و پر از خوشی یه سریاشونم نه.زندگی همینه دیگه.بستگی داره خودت بخوای حال و روزت چطور باشه و تصمیمات و چطوری بگیری.حالا چه متاهل چه مجرد
۳تا دختر و۲تا پسر همشون عضو یه خانواده ان بخاطر دوست نداشتن خودشون نبوده بیشتر سختگیری مادرشون بوده همشونم با خانواده موندن و کار میکنن دوتاشون فک کنم نزدیک ۵۰ باشن بقیشون ۴۰ رد کردن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
