من و همسایه هامون همه خونه سازمانی داریم و شهر غریبیم.خانواده هامون ازمون خیلی دورن .  اونا خیلیییییی میان کوچه . من ولی اصلا خوشم نمیاد. ترجیح میدم یا بریم خونه همدیگه  یا پارک یا اصلا هیچی تنها بمونم خونه ام  . یکیشون بهم  میگفت از بس نمیای بیرون من فکر میکردم این خونه این چند ساله خالیه 🤣🤣اصلا تعجب کرد دید من از این خونه اومدم بیرون . 
با یکی دوتاشون ولی صمیمی هستم و بچه هامون هم همبازی هستن . بازم توی شهر غریب نعمته . بخوایم بریم سفر کلید به هم میدیم . بخوایم بریم جایی بچه هامونو دست هم می سپاریم .
یکیشون میگفت خونه می مونم حس خفگی می گیرم . یعنی مثلا صبح میومد به من سر می زد .  ظهر می رفت خونه اش بعدش می رفت خونه اون یکی همسایه . شبم با اون یکی می رفت بازار !!!!!
ولی بازم خداحفظشون کنه .