مادرشوهرم زنگ زده ب شوهرم میگه خواهرت حلیم پخته نذری برات نگه داشته بیا ببر ..شوهرمم گفت دستت فردا صبح می یام میگیرم میبرم سرکارمیخورم .میگم پس من چی پس نوه اش چی ؟؟شوهرم میگه تو که حلیم هیچ وقت نمیخوری گفتم خب شاید الان دلم خواست..میگه دلت نخاد ...منم تا شروع ب حرف زدن میکنم داد میزنه دعوا میکنه همسایه ها خبر دار میشن .ساعت ۹شب دیدم اروم نمیشه خودمم اروم نبودم اومدم خونه بابام ..ولی بهش گفتم ب مامانت بگو که من از دست وپام عقب نیفتادم ویک لحظه تو عصبانیت گفتم منتظرم فقط مامانت از دست وپاش عقب بیفته ..خیلی خسته ام حق با کی بوده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.