خیلی سعی کردم رابطم باهاش حفظ کنم ۶ سالع ازمامانم جداشده
هیچوقت منو یه بار نبرد بیرون یه ابمیوه فروشی بیرونی یه تفریحی
در عوض هرهفته یه مسیر طولانی میره روستای زنش اونجا تفریح میکنن
پولم بهم نمیداده این ۶ سال
ودیشب زنش رو اورد خونه ما زنش پرو پرو میگفت رفت و امد کنید ...
دیگه اینکلرو کع کرد بخدا مامانم به من پریده تو اوردیش درصورتی ک من روحمم خبر نداشت
مامانم چون بچه بتیم بوده از اولی ک چشم باز کردم از بابام بد میگفت چون خودش مهرپدری نداشت نذاشت ماهم داشته باشیم این به کنار ...
الان به من اینو میگه تواوردی منم داد و بیداد کردم و گفتم برو گمشو😔
خیلی حالم بده از خودم ناراحتم
چیکارکنم بخدا تسته شدم یه عمر با کینع زندگی کردم الان که دلم با بابام صاف شد اینکارو کرد چیکار کنم حالم بده
خدامنو میبخشع؟ داد و بیداد کردم؟ 😔