دخترم خیلی بی چشم وروعه خیلی بی لیاقته
یواشکی دیده بود به گلدون سرمیزنم به باباش گزارش داده بود که مامان کارای قایمکی میکنه
منو لو داد به باباش
به روز دیدم برجای گلدون کنار رفته دوربین مشخصه
اونجاحس کردم که شوهرم فهمیده زودی برداشتم جمعش کردم
دو سه روز بعدش از بیرون اومدم دیدم دخترم گلدونو ریخته به هم دنبال چیزی میگشت
خوب شد ندید قبلش برداشته بودم
خلاصه که واسه این آدم بی لیاقت چندساله دارم میسوزم
نمیتونمم بهش بگم آخه بخاطر خودته میخوام با مدرک ثابت کنم
اصلا منو دوست ندارن عاشق باباشه میمیره براش
دارم آتیش میگیرم اونی که دشمنشع تو ظاهر باهاش خوبه رو میذاره روسرش
ولی من که بخاطر اون خواهرش این شوهرعوضیموتحمل میکنم شدم آدم بده
دخترم خیلی بی ادب وگستاخ شده تو روم وای میسه
پریشب بخاطر یه سری حرفا وکاراش
میخواستم خودموبکشم
انقد خودموکتک زدم که همه جام الان دردمیکنه
آخه داداش آشغال وعوضیمم به دخترم تعرض کرده بود
باهاش دعوا کرده بودم حتی با مامان بابام دعوت کردم وقهرکردم
فکرنمیکردم دخترم اینو به باباش بگه
پریشب که دعوامون شده بود به شوهرم گفتم تو بهش دست درازی میکنی ولی به ظاهر محبت میکنی
اونم برگشت گفت اونی که تعرض میکنه داداشته ازش شکایت میکنم
وای شاخ درآوردم که دخترم بهش گفته
ازشذت عصبانیت عرررررر میزدم خودمو کتک میزدم
دخترم دیگه باعث شد زبون من همیشه کوتاه بمونه دهنم بسته بشه دربرابر شوهرم تا وقتی که مدرک داشته باشم
خلاصه که ازدست دخترم شاکیم اصلا منونمیخواد
منم از دیشب جامو جدا کردم با دخترکوچیکم میخوایم
اون که باورنمیکنه خودش ببینه باورش بشه
دیگه نمیخوام کشیک بدم
وقتی لیاقت نداره نمیفهمه
۱۱سالشع ولی از الان حس میکنم دشمنموزاییدم