گفتم داری چیکار میکنی نصف شبی زیر سیگاریشو نشون داد گفت سیگار میکشم
توی تاپیک قبل گفتم زبونش درازه و همیشه حق به جانبه سریع خودشو جمع کرد پتو رو کشید رو خودش کامل دراز کشید
بعد با پرویی تمام گفت زن گرفتم یا پلیس آوردم تو خونمون هر ثانیه بیاد منو چک کنه تو منو ..اییدی
من دیگه هیچی نگفتم همچنان مث بید داشتم میلرزیدم حتی نمیتونستم حرف بزنم
ولی بچه ها مطمئنم دروغ گفته داره یه غلطایی میکنه وقتی رفتم تو اتاق چشماش سرخ سرخ بود صورتش خیس عرق بود
اگر میخواست سیگار بکشه چرا در اتاقو بسته بود تو این گرما نشسته بود اصن چرا اینهمه پتو پیچ کرده بود خودشو....
بعدش من چون خیلی بدنم یخ بود رفتم پنج مین بیرون نشستم گرم شم
اومدم دیدم اومده وسط سالن نشسته هیچ حرفی نزد
بعد پاشد رفت تو حیاط دسشویی البته دسشویی نرفت چون صدای پمپ آب نیومد...
بعد که اومد با اعصبانیت رفت تو اتاق کشو و در کادو میکوبید لباس پوشید
پاشدم گفتم کجا میری گفت نمیخوام ببینم حالمو با کارات بهم میزنی خسته شدم
گفتم اجازه نمیدم بری آلان صبح هرجا خواستی برو