غذا از بیرون گرفته بود سر سفره یه شوخی ریز باهم کردیم یهو با شوخی ظرف غذارو کشید طرف خودش گفت پس منم امروز نمیزارم از ناهاری که خریدم بخوری منم یهو عصبی شدم بهم برخورد زدم زیر سفره و نخوردم الانم تخم مرغ ابپز گذاشتم بخورم
شاید دایل این زود عصبی شدنم اینه که حس میکنم لقمه هامو میشماره مثلا موز میخره بعد میگه وااای اینقد موز رو زود تموم کردی
یا میگه کم گوشت بزار پول ندارم
یا خیلی چیزای دیگه
همین ادم برای مادرش مبل خرید صد میلیون
و هر ماه از شیر گنجشک تا جون ادمیزاد برا مادرش میخره ده تا هم خواهر برادر داره که اونا به نون هم نمیخرن