1سال با همیم
خانواده هامون تقریبا در جریانن
از سرکار ک اومد تو راه زنگ من زد گفت دارم میرم خووونه گفتم باشع
بعدش تا 2ساعت زنگ وو پیامش ندادم. ساعت. 8ونیم زنگ ردم الکی گفت خواب بودم
بعد گفتم صدات به خوابالو هها نمیخوره
گفت داشتم نو یوتیوب میچرخیدم من هیچی نگفتم
بعدش یکوووچچولو حرف زدیم گفتم من برام ی دوش بگیرم شام بخورم!
گفتم اوکی ساعت 11 زنگ زد من دارم میرم بیرون ی دور بزنم گفتم اوکی
گفت باهام خرف. بزن. من. شروع کردم باهاش حرف زدن یهو سط حرفام گفت من برم. رفتم خونه زنگت. میزنم
گفتم اوکی
ربع ساعت بعد زنگ زد و. گفت چقدر دوسم داری
گفتم همونقدر ک تو داری
گفت نه چقدر دوسم داری گفتم دارم
گفت چقدر گفتم فوضول نشو
بعد گفت بمیرم ناراحت میشی گفتم دیوونه ای. معلومه ک اره
بعدش تا اومدم باهاش حرف بزنم گفت. من مغازه سیگار بگیرم. باید پول بزنم با گوشی 10 دیقه دیگ زنگت میزنم
گفتم اوکی
دیدم زنگ نزد نیم ساعت بعدش زنگ زدم.
رد تماس داد
اولین بارش بود اینکارو میکرد تووو این 1سال یا اگر میکرد پیامم میداد مثلا سرکارم عشقم دستم. بنده ببخشید
عیسی نگفت دوباره. زنگش زدم نگفتم چرا رد دادی گفتم انگار. مشغول بودی گفت نه رد. دادم. گفتم. اوکی مزاحمت نشم گفت برم خونه ربع ساعت دیگگگ رنگت میزنم ببخشید
گفتم اوکی و قطع کرد
از ساعت 12 و نیم قرار زنگ بزنه آقا
و من امشب کلا جوابشو نمیدم