سلام امروز شوهرم به من زنگ زد گفت میخوام واسه مامانم اینا هود بخرم به بابام اینا گفتم برن دنبالش. منم چیزی نگفتم نیم ساعت بعد بهش پیام دادم تصمیمت گرفتی به بابات اینا هم گفتی بعد داری به من میگی به من میگه باید از تو اجازه می گرفتم. گفتم باید منم در جریان قرار میدادی به من میگه تو به خانوادم حسودی میکنی چشم نداری رابطه منو با خانوادم ببینی. من خانوادم دوست دارم. به من داده تو فقط به خاطر بچه هام تو این زندگی هستی منم بهش گفتم زنگ بزن بابات بیاد این زندگی رو تموم کنیم و طلاق بگیریم به من میگه چرت نگو. ناشکری دیگه. چیکار کنم کسی رو هم ندارم باهاش درد و دل کنم. حالم خیلی خرابه و داغونم از صبح فقط دارم گریه میکنم
میخوام یه جور بسوزونم ولی نمیدونم چجوری
چرا جنجال کردی؟
مگه برا شما کم میذاره؟
خب چ اشکالی داره بخره 😬
راهو اشتباه رفتیی چرا گفتی زنگ بزنه باباش بیاد
انگار هود بهونه است ، دلت از یه جای دیگه اش پره که اینجوری گفتی
یه هوده دیگه اینکارا چیه
بهتم گفته که
هیچ وقت جوری رفتار نکن که فکر کنه حسادت میکنی،با سیاست رفتار کن
عزیزم 💔💔💔مردا همشون خونوادشون رو میپرستند
شوهر من حاضره واسه خوشحالی و لبخند خواهر و مادرش منو به قتل برسونه
در این حد.
پولم خرج میکنه براشون فقط جوری نیست من بتونم مچش رو بگیرم
که اگه بگیرمم بهم میگه به تو چه
اگر بنا به مشورت و در جریان بودن بوده که خب روالش همینی بوده که انجام داده
البته اگه اعتراضی هست میشه بهتر بیان کرد که هم بحث نشه هم حرفت به کرسی بشینه
خب خانوادشه خریده که خریده
نمیدونم این زنای ایرانی با ازدواج کردن فکر میکنن دیگه تموم شد
طرف ۳۰ سال بچشو بزرگ میکنه و باید سر یه هود خریدن به شما جواب پس بده؟
خوب بره بخره
مگه هر کار میکنه باید اول با تو هماهنگ کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
