من نمیتونم اجازه بدم همسرم وقتی خواهرش خونشونه تنهایی باشن نمیگم نرو ولی خودمم میرم میگم وقتی خواهرت همست منم میام مادرم میگه تو کار درستی نمیکنی اما من قبول ندارم مهم نیست باز هرروز رفتنم بی ارزش میشم یا نه مهم اینه خواهرش عادت بکنه داداشش زن گرفته و قرار نیست فقط با داداشس باشه و گوششو پرکنه و چون دعوا زیاد راه انداخته درنبود من وقتی الان میرم زود پا میشن میرن چون عروسی نبودم که بزارم دخالت کنن و بهش برخورده که چرا نتونسته داداشش رو طبق روش خودش بکنه ایا به نظر شما هم کارم اشتباهه که با همسرم میام خونشون تا با خواهرش تنها نباشه؟
کار خوبه خدا درست کنه... تو بساز تو بسازی قشنگتره...♡
ببین درست و غلطیش رو نمیدونم ولی تو شاید یه روز نتونی بری قراره جنگ و دعوا به پاشه؟
میدونی چی میخوام بگم؟داری صورت مساله رو پاک میکنی
باید با همسرت به توافق و تفاهم برسید که کسی نتونه بینتون رو شکرآب کنه
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نه شوهرم گوش نمیده ولی دلم شکسته بخاطر اون حس میکنم نمیتونم بزارم خواهر برادری بشینن چون اون خیلی حس ...
خوب دیگه وقتی گوش نمیده اون تا فردا بگه چه نتیجه ای داره؟
بگه تا خسته شه
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم