دیروز از خونشون بیرونم کردن

اگه الان بهت احترام نزارن هیچ وقت نمیزارن به نظرم باید پافشاری کنی همینطوری نگذر 

هیچی ظالم همیشه سالم. من هر کس که دیدم بیشتر بدی کرده شادتر و موفق تره

جای تو باشم دیگه پام و تو اون خونه نمیزارم اون هرزه هم عروس شد عروسیش نمیرم اصلا وجود ندارن برام پسرشونم با مهر و محبت زیاد میکشونم سمت خودم 

یا ابلفضل خواهرشوهرته؟!

وااااا چرا تر و خشک و با هم میسوزونی فکر کن این اتفاق بر عکس برا شوهرت افتاده برادر تو انداختش بیرون بعد شوهرت تورو طلاق میداددر صورتی که تو پشت اون و گرفتی عاشقشی ......

چی بگم والا 

فقط می دونم مامانم یه دوستی داشت دو تا خواهر شوهر های مجردش خیلی تو زندگی شون دخالت می‌کردن . واقعا این بنده خدا خیلی اذیت می شد . اینم با چندتا دعا (منظورم جادوگری نیستا) بخت خواهر شوهر هاشو باز کرد و ازدواج کردن . سرشون گرم زندگی خودشون شد دست از سر دوست مامانم برداشتن.

تو هم از خدا کمک بخواه انشاءالله یه راهی جلوت بزاره

خواهر شوهر من انقدر عوضی و قلدره .

جاری بزرگم زمین گیر شد رفت واسه داداشش یه زن خراب پیدا کرد طبقه بالای خونه شو در اختیارشون گذاشت.

انقدر بدجنسه که خدا میدونه .

رفت بیت رهبری برای مادرشوهر زمین گیرش ایزی لایف گرفت برد فروخت بیمه ی ماشین دومش و داد .

ده سال بازن اول شوهر من قهر بودن با اینکه دختر خاله ش بود بعد که زندگی منو داشت بهم میزد قطع رابطه کردم از لج من رفت باهاشون آشتی کرد .

هر چی از عجوزه بودنش بگم کم گفتم.

حالا بیا زندگی خودش و ببین به شوهرش بگه بمیر میمیره .

وااای یا امام زمان مطمئنی انسانه؟

خیییلی شیطانه 

یه کاری کرد همه باهام قطع رابطه کردن میرفتم جشن یا عروسی همه رو جمع میکرد میگفت پاشید برقصید شادی کنید اون یعنی من حرص بخورم .بعد بهش گفتم به یه ورمم نیست این کارها .

دختر شوهرمو نمیذاشت پیش من بشینه .جلوی مردم صداش میزد که پیش خودش بره .پارسال پسرم که به دنیا اومد بعد از ۴۰ روز اومدن رفت و آمد کردم .دوباره یه غلطی کردن ده روز پیش باهاش بحثم شد .دیگه بره گم شه .به شوهرمم گفتم دلت براشون تنگ شد کلا میری سمت خانواده ت .

ابلیسه تو لباس انسان

خواهر کوچیکشم یه آدم فضول و دو به هم زنه .

جفتشونو سپردم به خدا جوابشو بده