دوستای قشنگ نینی سایتی میاید لطفا قلبم از ناراحتی داره میترکه هیچ جایی ندارم درد و دل کنم
من از بچگی زندگی سختی داشتم فقر اعتیاد خیانت همه چی به امید ازدواج و یک زندگی بهتر وارد زندگی جدیدم شدم که باز تو زندگی جدیدم شوهرم به شیشه اعتیاد پیدا کرد قبلشم مشروب میخورد من اصلا نمیدونستم قبل ازدواج هم اعتیاد داشته و ترک کرده ولی بعد ازدواج دوباره دچار شد باز کنارش موندم ترک کرد کلاسهای ترک اعتیاد رفت و الانم با همون گروه میره کلاس و سفر تو این دوران توقعی نداشتم تحت فشار بودیم با فروختن وسایل و طلا زندگی میگذروندیم تا اینکه کسب و کارش بهتر شد و داره وضع مالیش خوب میشه با همون گروه ترک اعتیاد هر چند ماه یکبار میره سفر بدون اینکه منو بچه هاش رو هم تو یادش باشه فردا هم میخواد بره امشب بهش گفتم من به کنار این بچه ها ۱۰ سال یک سفر نرفتن یکم رفت تو فکر گفت حق باتو دلم گرفت که فقط به خاطر بچه هاش حق به من داد چندین بار تو بحث هامون گفت تو هر آرزویی داری یا هر سفری دلت میخواد خودت برو من وظیفه ای ندارم آخه من با چه پولی سفر برم چشمش به چند تا لباسی که برای دلخوشیم میخرم دوخته شده ماهی ۱۶۰۰ بهم میده که همه کارهام رو با اون بکنم تازه سفر هم برم امشب بهم گفت انگار تو زندانم فقط باید برای خواسته های شما زندگی کنم مردی مگه به زنش میگه برو برای خودت تلاش کن از من چیزی نخواه نمیدونم دلم رو هر بار با این حرفاش خورد میکنه نه پدر و مادری دارم برم پیششون نه طاقت این حرفاش رو دارم چرا این حرف هارو میزنه بهم چه احساسی به من داره چیکار کنم من تحملم تموم شده هر بار اینارو میگه میاد قلبم رو پاره میکنه بعد یک عذر خواهی میکنه بعدها دوباره تکرار میکنه حرفاش رو
