راستش من دیگه امیدی ندارم از بی آبی و بی برقی و بی گازی و تورم و نا امنی جنگ دیگه سر شدم انگیزه هیچی ندارم
شوهرم گف تا دیشب ایست بازرسی نبود امشب بازم ماشینارو گشتن
عزیزم طبیعیه که اینطوری باشی بالاخره مغزت یه مدت تو دلش بوده و اینطوری داره خودشو نشون میده( توی حالت بقا رفته)
سعی کن از کارهای کوچیک و مورد علاقت شروع کنی یعنی اگه آشپزی دوست داری بلند شو یه غذای جدید درست کن یا هر چی ... اخبار هم زیاد چک نکن
توکل بخدا من چه استرس داشته باشی چه نه کاری که باید بشه میشه
یعنی برنامه هامون وکنسل کنیم
منکه خیلی میترسم روزای جنگ همش گریه میکردم تا اینکه رفتم شهرستان اونجا هم توهم‌میزدم صبحا که بمب زدن از هر کی میپرسیدم میگفتن توهم زدی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
