مامان منم بدش میومد و هی میگفت ن ن ن
ابرومونو میبری حرف در میارن و فلان
ولی ی روز گفتم میرم بیرون و میام
رفتم تو ی روز هم پرسینگ ناف زدم هم پرسینگ لب یعنی عاشقشونم بعد 3 سال😍😍😍😍
اومدم خونه مامانم داد و بیداد کرد گفتم بدن خودمه ب شما مربوط نیست
تا چند وقت هییی مسخرم میکردن و هی میگفتن خوب مثلا 5ماه شد دیگه درش بیار و
ولی اصلا ب رو خوپم نیووردم و عادی شد و عادت کردن
ب نظرم چبز بدی نیست و برو بزن خودتو درگیر حرف نکن
برو بزن و بیا خونه بگوو پرسینگ زدم😊😅
برا این میگم ک نمونه ب دلت