شما الان دو راه داری
یا برای اینکه شوهرتون حفظ کنی دخترت رو آسیب بزنی
یا برای اینکه دخترت رو حفظ کنی جلوی شوهرت وایستی
از نظر من دومی مهمتره. چون هیچ چیز در دنیا مهمتر از روان دختر خوش قلبتون نیست. حتی نیاز خودتون به عشق و دوست داشته شدن
من متوجه نشدم الان ازدواج کردین یا در شرف ازدواج هستین؟؟
اگه از اول دخترت رو با خودت نبری دیگه نمی تونی دخترت رو ببری پیش خودت.
پارتنر منم دختر دارە
بعدا میایم باهم صحبت کنیم و بگم ممکنە الان اون‌چە حسی داشتە باشە
منم شرایطم مثل شماست
ولی از همون اول گفتم لحظه ایی از بچم جدا نمیشم
الان اون بیشتر به بچم وابسته شده
از اول نباید کوتاه میاومدی
دخترت بهت نیاز داره
بهش یادآوری کن که از اول میدونسته شما بچه داری و جلو اومده
هاچبک جان مگه نگفتم بهت الان نمیتونی راضیش کنی تا دوسه سال دیگه
من داییم زن بچه دار گرفت اصلا خجالت کشید بگه زنم بیوه بوده چه برسه بگه بچه داره
کم کم بعداز دوسه سال بچه رو خونش دیدیم گفتیم این کیه گفت برادرزاده خانوممه
بعداز مدتها خودش صاحب دویچه شد گفت اینم پسرش بوده گفتم برادرزاده شه
پس عجله نکن باآرامش مشکلتو حل کن
با زبون خوش
عزیزم تاپیک هاتو خوندم
دخترت واقعا عاقله
اونجایی که ماجرای کار کردنت رو تعریف کردی و میگفتی صبح زود با خودت میبردیش دلم کباب شد براش
منم یه مادر هستم و درکت میکنم، تحمل یک روز دوری از بچه ام رو ندارم
ولی خواهش میکنم یه کاری برای دخترت بکن
اون الان رسما نه پدر بالا سرشه نه مادر
امیدوارم که موفق باشی و دخترت هم خوشبخت🌸
