سه چهار سال پیش وقتی با همسرم نامزد بودیم میخواستیم بریم دوتایی خونه مامان باباش که شهرستانه
همسرم با بابام داشتن ماشینمونو از لحاظ ایمنی چک میکردن که تو راه اوکی باشه
همسرم قبل اون بهم گفته بود کا+دوم بردار منم متنفر بودم از رابطه قبل عروسی
برگشتم پیام دادم کا+دوم بخوره تو سرت تو عقلت جمع شده سر ک...
بعد نگو اون لحظه بابام گوشی همسرمو گرفته بوده دستش چراغ قوشو انداخته بوده یه جایی همسرمم چک میکرده ماشینو
شوهرم میگه قشنگ پیام که اومد بابت صفحه رو دید و آروم خاموش کرد سریع چراغ قوه خودشو روشن کرد
هنوز بعد سه سال احساس شرمندگی میکنم با بابام تنها میشمممم😭😭😭