ی جا گند میزنن. من خودم به دوستم انقدر کمک کردم که شوهرش همش از من تشکر میکرد. کار فعلیش و جایگاهش را از من داره. ی سری دستاورد ها داره همه از کمک من.
بعد همیشه میگفت وااااای خدا تو را برام نگه داره و فلان. بعد ی اماحانی من دادم و قبول شدم. بش زنگ زدم گفتم فلانی ی خبر خوب دارم.،با ی لحن ناراحتی گفت واااااای نگو که قبول شدی.
هنگ کردم.
کلا ی جا خودشونا لو میدن.
سعی کن در مورد ی کاری که باعث پیشرفتت میشه ازش مشورت بگیری، یا مثلا ی خواستگار خوب، یه شغل خوب، بگو که چقدر اوکی هستن اما دودلی که بری یا نه و ی سری علت الکی بگو که نمیخوای بری به اون کار. بعد ببین چی میگه، تشویقت میکنه بری یا ی کاری میکنه نری