یاد دوسال پیش افتادممامانم شیمی درمانی میشد. من تازه زایمان کرده بودم و به خاطر بچه کوچک نمی تونستم ...
منم بار اول مادرم شیمی درمانی میشد بچه تو شکمم از دست دادم. پدرم هم تازه دو سال بود فوت کرده بود. بار دوم شیمی و پرتو شد باردار بودم نمیتونستم برم پیشش گوله گوله اشک میریختم. وقتی زایمان کردم مادرم انقد حالش بد بود که نتونست بیاد. حتی لحظه زایمان گریه میکردم. نمیدونستم به حال بد مادرم گریه کنم یا غریبی و تنهاییم تو بیمارستان. بعد زایمانم تنها اومدم خونه. با سزارین ولی بدون هیچ کمکی