عزیزم خانوادهای که روح و روان تو براشون مهم نیست نباید آبروشون برات مهم باشه نمیگم بیآبرویی راه بندازیااا ولی حداقل نباید کسی که دوسش نداریو قبول میکردی
تو که به فرد مورد علاقت نرسیدی حالا بهترین کار اینه که هرکسی که میاد رو رد کنی اینجوری راحتترم هستی
الان گذشته ها گذشته، باید سعی بکنی آینده ات رو خوب بسازی زبون همسرت رو بدون چیه و کاری بکن که به مرور، رو حرف تو حرف نزنع حالا ببین ترفندش چطوره و بعد برا پیشرفتت تلاش بکن حالا ببین چطور میشه ؟؟درست رو ادامه دادن یا شاغل شدن ویا....
یه زندانی نمیتونه کاری کنه نمیتونه حرف بزنه حق هیچ کاری رو ندارم
امیدوارم خدا یه معجزهای که بهش نیاز داریو بیاره توی زندگیت
ولی توهم به آه و ناله کفایت نکن الان که دیگه ازدواج کردی با سیاست پیش برو یه جوری فرسایشی اینو بکن تو مغزش که تهش راضی بشه بری سرکار سعی کن یه پولی در بیاری تا شاید بعدا مستقل شدی