خواهرم شیره پخته بود به شیشه داد بهم اوردم گفتم اینو خواهرم داد گف خواهرت خیلی زرنگه گفتم یعنی من نیستم گف نه اون خیلی زرنگ تره در صورتی که خواهرم ۱۰سال از من بزرگتره و من فقد دوساله ازدواج کردم و همه کارامو خودم میکنم خدا شاهده
خیلی ناراحت شدم از حرفش بهش پیام دادم شب بخیر من میخوابم هنوز سرکاره من هرکاری کنم به چشمت نمیاد گف خواهرت از طلاام باشه تو برام مهمی دیونه