خانوم یک زنو شوهری هستن ظهر که میشه دیونه بازی های اینا شروع میشه در خونشونو محکم میبنده داد میزنه ساک ساک ۴باری میشه زنش امده در خونمون میشه تاب تاب نکن با اینکه من دراز کیشیدم هیچکاری انجام نمیدم نمیدونم کی سرصدا میکنه که اینا میان در خونه من منم امروز دیگه باهاش دعوام شد گفتم چیه همسایه هرچی میشه میایی در خونه من مگه من سرصدا کردم مگه صدا از خونه منه که میایی خلاصه که شوهرش گفت اگر سرصدا میکنن شوهرتو میزنم فعلان از این حرفا یکدونه سک پاکوتاه داره چند باری صدا میکنه بهش گفتم اونی که سرصدا داره شمایی نه من که صدای سگت تو خونه منه بنظرتون چیکار کنم اون مستاجره منم مستاجرم خونه من بالای خونه اونا هست
دفعه بعدی که اومد دم خونه و این حرفارو زد که تهدید هم هست صداشو ضبط کن
بعدشم شکایت
و اگر من زنده نماندم و به خانه پشت ابرها رفتم، تو به جای من زندگی کن و به جای من بنویس که روزهای خوب را دیدی که روزهای بی درد را زیستی، برای من گریه نکن که من برای خود فراوان گریسته ام، چایت را بنوش و به یاد من کیک نارنج بپز و بدان که مرگ مرا از رنجی بزرگ رهاند...