برای دو تا داداشام .آنقدر معصوم و بیگناه بودم که حد نداشت پدرم هم دو سال قبلش فوت شده بود .خیلی بدبخت بودم جوری که زن داداشم وازلین میداد دستم که پاهاشو چرب کنم . تفاوت سنی منو اونا خیلی زیاده یه چیزی در حد سی سال.حالا بریم سر موضوع اصلی چیزی جز احترام نبوده فقط احترام گذاشتم الان من ۳۵سالمه و اونا بالای ۶۰ .چیزی که خیلی آزارم میده حسادت و اذیتای این دو تا زن بوده .از بچگی مثل یه خونه آشام خونمو مکیدن .حتی الان که ازدواج کردم میرم خونشون کرم میریزن مثلا با شوهرم گرم صحبت میشن به من احترام نمیذارم.نمیدونم چطوری واگذارشون کنم که خدا جوابمو بده