دایی کوچیکم داره از خارج کشور میاد با زن و بچه اش
بعد دوسال ، بعد هر سری فقط من و مامانم میریم فرودگاه، بعد خانواده زن داییم هزاااارررتا هستن میان همشم قربون صدقه زنداییم میرن و گل به اون میدن ، داییم خیلی مظلوم تنهاست کلا هم ادم ارومیه ، مامانم به خالم پیام داده که فلانی خیلی گناه داره همیشه تنهاست تو فرودگاه بین خانواده زنش، توهم مثل مادرش ما میایم دنبالت بیا بریم
خالم سین زده جواب نداد ، بعد مامانم زنگ زد بهش خالم گفت نه ظهر تانیا ( نوه اش ۸ سالشه) خوابه😐😐😐 نمیتونم بیام، گفتیم مگه مامان خودش کجاس، میگه اونم هست، ولی تانیا میترسم از خواب بیدارشه ببینه نیستم!🥴