اقا هفته پیش من رفتم بیرون اتفاقی یکی از دوستامو تو خیابون دیدم دیگه باهام همراه شد
بعد همون موقع ب شوهرم پیام دادم که فلانیو دیدم الان با اونم
بعد شوهرم یه دو سه روز تو قیافه بود گفت تو الکی گفتی ،از قبل با طرف هماهنگ بودی منم گفتم ازت نمیترسم میخواستم با اون برم بهت میگفتم توام هیچی نمیتونستی بگی
حالا دیروز رفته بودم دکتر ، زنگ زد که یه جا رد میشدم یه مبل دیدم خیلی قشنگه بیا ببینش اگ پسندیدی تا بخریم صاحب مغازه ام اشناس ، گفتم اوکی بعد میریم میبینیم ، بعد شام رفتیم خونشون یهو مامانش گفت رفتید مغازه فلانی مبل ها ک گفتم رو ببینید شوهرمم گفت اره من دیدم قشنگ بودن ولی نشد خانمو ببرم
حالا میخوام قشنگ بزنم تو صورتش که تو خودت پنهون کاری میکنی و مبلی ک مامانت دیده پستدیده رو الکی میگی خودم دیدم ، بعد ب من گیر میدی که تو فلانیو باهاش هماهنگ شده رفتی بیرون ب من گفتی اتفاقی دیدمش
یا لج کنم بزارم بخره بعد بگم بقیه خریداتم برو هرچی مامانت پسندید بردار ، لازم به حضور من نیس؟
قشنگ پی شر میگردم چون اون هفته سه روز بی محلی میکرد ،پدر منو دراورد