2777
2789

من بایه نفر بودم ابجیم شوهرش خبر داشتن دوهفته باهم بودیم پسره خیلی خوب بود در حدی که من واسه اولین بار دلتنگ شدم واسه اولین برای دیدن یکی استرس گرفتم واسه اولین بار وابسته شدم در این حد خوب بودا سر ازدواج کات کردیم اون گفت که باید امسال ازدواج کنیم من گفتم اصلا ادم ازدواج نیستم این حرفا بعد بهم گفت که از این به بعد مثل یه برادر پشتتم هرجا گیر کردی فقط بهم زنگ بزن خودم پشتمم این حرفا بگم ابجیام میشناسنشا یعنی همه خانوادم میشناسنش ولی نمیدونن باهاش بودم الان گیر کردم یجا بنظرتون بهش پیام بدم؟؟ میدونم بهش پیام بدم صدرصد بهم کمک میکنه ولی میترسم یهو به شوهر ابجیم بگه میترسم نمیدونم چ کنم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چرا برای ازدواج نمیخوایش؟

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم خدای رحمن خدای رحیم  هرچیزی که شما بخواید اتفاق میفته من تسلیمم و دخالت نمیکنم خدایا منو ببخش  اگر ترسیدم تو برای من کافی هستی پناه میبرم به تو از گناه نسبت به خودم پناه میبرم به تو از شر خلق ومردم  خدایا خودت پناهم باش و نگرانی هامو حل کن الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم     

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  1 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  50 دقیقه پیش