2777
2789

خیلی حالم بده، ۱ ماهی میشه بخاطر احساسات منفی که داشتم و دست بزن شوهرم اومدم خونه بابام، از اوایل ازدواج شوهرم ی شبایی ۹ و ۱۰ میومد با اینکه کار خاصی نداشت و بیکار بود، حالا که پروژه گرفته هفته ای چندبار حدود ۱۰ میومد میگفت سر کارم، منم واقعا باورم نمیشد میگفتم شاید بدبینم، تا جاییکه دیگه صبرم تموم شد ،۱ماهی میشه خونه پدرم اومدم،امروز داشتم از محل پروژش رد میشدم آمار گرفتم گفتن تا ۵ و ۶ هستن نهایتا، ه آخه چرا این خاک بر سر اینطور کرد با من ؟! شما بودید چکار میکردین؟

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چ ربطی داره خب کارهای پروژه تو دفتر هم انجام میشه واقعا بدبینی

نه منم هی خودمو گول میزدم اوایل دروغ میگفت دفترم با شریکم درحالیکه جدا شده بود، بعد گفت پیش وکیلم تا ۹ و ۱۰ شب که معلوم شد وکیله تا ۷ بیشتر نمیموند الانم که....

اگه خیانت میکرده مدرک برای طلاق بشه راحتتر میشه پروسش

اسی کم سن و سالی؟

بنطرم خیلی عجله داری برای طلاق

خبری بعد طلاق نیستا

لطفا دعا کنید شوهرم کار پیدا کنه هوا سرد شده پیک موتوری سختا. بیزحمت بازم دعا کنید زودتر بریم پیش شوهرم.

اسی کم سن و سالی؟بنطرم خیلی عجله داری برای طلاقخبری بعد طلاق نیستا

نه انفاقا، ۳۵ هم تموم کردم، آخه سالها نامزد بودیم واقعا فقط جوونیمو حروم کرد خسته شدم آخرشم هیچ

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792