دعا و دخالت و زخم زبون و تهمت و ابرو بردن
یه چیزی و کلا از هم پاشوندن
هر جا هم میدیدنم مسخره میکردن میزدن زیر خنده
بعد این دشمنی شون
زنه شیر به شیر دو تا پسر اورد
خدا رو بنده نبود دیگه
چون پسر زاییده
هر جا منو میدید
با شوهرش مسخره میکردن میزدن زیر خنده
بلند بلند
بچه هاشو میکردن سمت من و اینا
انگار خدا جا جواب دادن بیشتر خوشبختشون میکرد
تصادف کردن
زنه جا به جا مرد
مرد یه پاش فلج شد مردیت شم هم از دست رفت
یکی از بچه ها هم فلج شد