یه گروه بود درباره رشتم که نماینده از هر دانشکده میخواستن منم ترم اولی بودم گفتم معرفی کردم
بعد یه آقایی اومد پیوی گفت تو درستو بخون الان وقت این کارا نیست و فلان و بعد از گذشت یه مدتی گفت من فلانی هستم شما اکنون چیه بگین سیو کنم مطلبی به اشتراک بذاریم و بعد از چند ساعت منم اسمش سیو کردن استوری واتساپمو میدید یه روز چند تا سوال درباره رشتمون پرسیدم اون هفت و هشت سال از من بزرگتر و شاغل بود
و قبلش بهم گفته بود عکستو بفرست ببینم من سرد رفتار کردم گفتم امری دیگه باشه
بقیه شو الان میگم
میخاد مختو بزنه چرا شمارتو دادی😑
این دفعه درباره کار پرسیدم بهم گفت من سرم شلوغه و اینا براتون توضیح میدم اما بعداً از سرکار برگشتم خودتون تماس بگیرین یا من تماس میگیرم گفتم نیازی نیست اونم تموم کرد بحثو و خیلی سرد جواب داد راستش چشممو گرفته بود پسره به بار گفت پیج اینستا تو بده مطلب بفرستم و اینا من فرستادم اما ریکوئست داد جواب ندادم
حالا خیلی وقته گذشته من ازش بدم اومد حس بدی پیدا کردم شمارشو حذف کردم دیشب بهم بار ریکوئست داد اینستا و پیجشو بسته بود من بازم قبول نکردم به نظرتون کارم درست بود
خوب وقتی ازش خوشت اومده بود چرا اینستا قبولش نکردی؟
بیچاره فک کرده ازش خوشت نمیاد
پسر خوبیه ؟اکه همه چیش اوکیه و فکر می کنی قصدش ازدواحه از دستش نده مخشو بزن
