تاپیک قبلم توضیح دادم شرایطمو
ک ب شوهرم گفتم خونمون ببره شهری ک کار میکنه میگفت ن قاطع
من فروشنده یا مغازم کار میکنم خودم خواستم.
کلا وقتی یک مزاحمم بشه بهش نمیگفتم میترسیدم
حالا ک گفت تو بمون شهرخودمون من برم سدکارو بیام
مغازه هم خواست واسم بگیره
ک من مخالف بودم بخام شهری ک کار میکنه نباشم
بهش گفتم ک اینجام ک میرم فک میکنی با خیال راحت میرم و برمیگردم چون بهت نمیگم فکر کردی کسی مزاحمم نمیشه دیگ هی میپرسید کی و چطور این حرفا
براش توضیح دادم گفت باشه یه فکری میکنم
حالا میترسم نزاره یه سری کارارو انجام بدم
بنظرتون اشتباه کردمگفتم ؟؟؟؟
خواستم ک نظرش عوض شه
موندن شهر خودم ب سودمونه ولی تنها نمیتونم.