نامزد عقدیم ب شدت خسیس بود حلقه ازدواجمو نمیذاشت دست کنم میگف گم میشه، برام لباس و کفش نمیخرید با پول بابام میگرفتم میگف چرا خریدی؟ و بحث میکرد میگف ولخرجی و بد عادت میشی درحالیکه پولشو اون نداده بود! غذا ک میخوردیم انگار لقمه هارو می شمرد حتی سر سفره ب خانوادمم میگف که کمتر پنیر بزارن لای نون! بابت غذایی ک میخوردیم هم منو سرزنش میکرد میگف چرا انقدر فست فود دوس داری؟ میگف شام نباید بخوری وقتی اومدی توی خونه من. حتی تو خریدای ضروری خونه بابام دخالت میکرد میگف چیزای ارزون تر بخرید. درمورد خمیردندونی ک میزدم رو مسواک نظر میداد میگف کمتر بزن، ادامس رو نصف میکرد، خرجی هم طبیعتا هیچی نمیداد بهم یا اگر میداد درحد پونصد تومن برای دوماه و بعد میگف چیکارش کردی چرا تموم شده.. بعد همونم بهش فشار اومد و بهم گف خودت برو کار کن، حتی گف بهت حق طلاقو اینا میدم بشرطی ک خودت شاغل شی و از من خرجی نخوای و کل هزینه های مراسم و خونه و .. نصف بشه. و خودت خرج فست فود و لباس و اینچیزات رو بده.
شاید باور نکنید اما عین حقیقته و زندگی با این ادم خوده خود شکنجه بود