شوهرم درماه حداقل دوسه بار با دوستاش میرن کوه و جنگل به من که میرسه روز جمعرو همش یا تو گوشیه یا میخابه، بهش میگم بریم بیرون میگه ماشین بنزین نداره سهمیه کارت سوختم تموم شده میگم ازاد بزن میگه نمیدن ازاد.
با دوستات برو بیرون جایگزینشون کن شوهرت خودش میاد میفته به پات
خب در طول هفته ت هم با خانواده و دوستات برو، چرا نشستی ک شوهرت ببردت جایی
منم دلم گرفته
عکسای قبل و بعد بیماریم رو نگا میکنن دلم میخواد بمیرم
اونقدر شکسته شدم
من باشم خودم ماشین برمیدارم میرم یعنی تا این حد پررو بار اوردین که برای خانوادش و خانمش وقت نزاره
اماده شو خودت برو پیاده راه برو وقتی ببینه خودت به خودت اهمیت میدی اونم میفهمه باهات خوش میگذره و میاد!
خودت وبا خانواده خودت یا دوستات برو
خب دیگه از بس پروش کردی که حالا اینطوره وگرنه خودت پا میشی میری....یاام باید به زبون گرفت و خوب رامش کرد لج کردن چیزیو درست نمیکنه...باید به مرد ها بگی باهاشون مهربون باشی مثلا بگی امروز آدینه است میای شام رو ب یم بیرون
یا اگه امشب بریم فلان کافه خیلی شلوغه و خوش میگذره
یا میشه شب بریم کافه امروز دلم خیلی گرفته همش خونه بودم
این جملات زمین تا اسمون فرق میکنه تابه حالت دستوری بگی که من و نمیبری هوی
یا اینکه برای رفیقات و دوستات وقت داری برا من نداری که ببری بیرون من رو
وقتایی ک سر کاره چطور؟ بهش بگو من زنتم زندانیت ک نیستم اجازه نمیدی جایی برم،اگه اجازه نمیدی پس خودتم حق نداری بری،اگه رفتی منم با دوستام بیرون قرار میذارم میرم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
