2777
2789
عنوان

چندسال تنها زندگی کردم تنهای تنها شهری که فامیل نبود

| مشاهده متن کامل بحث + 688 بازدید | 40 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

جواب میدم بدتر میکنه

جواب باید جوری بدی که طرفو‌ بسوزونه اما نتونه بروت بیاره 

اگر لج کرد و بدتر کرد توام پله به‌پله بدترش کن ولییی غیر مستقیم بچزونش مثلا یکارایی انجام بده یه حرفایی بزن که غیر مستقیم بهش بر بخوره متوجهی؟ بعد همیشه هم بخند و احترام لفظی رو‌حفظ کن 

در کنارش اگه‌تونستی شوهرتو راضی کن که‌دور شید از اونجا

جواب باید جوری بدی که طرفو‌ بسوزونه اما نتونه بروت بیاره اگر لج کرد و بدتر کرد توام پله به‌پله بدترش ...

بچه همین محله پنجاه ساله اینجاست دل نمیکنه بهش گفتم سه ساله چمدونم بسته است خودش میدونه بعد من دنیایی نداره

مرسی عزیزم هیچکس بهم حرف محبت امیز نزده شما میگی دلم گرم میشه

خواهش میکنم ابجی 🙂🙏

من خودم چند ساله که تنها زندگی میکنم فشار فامیل و اشناها روم کم نبوده میفهمم چه حسی داری دوری سخته خیلی سخت اما وقتی ادم از نزدیکانش ضربه میخوره سخت تره همین که انقدر قوی بودی تا اینجا پیش رفتی خودش خیلیه بعد اینم حتما درستش میکنی بهش فکر کن وضعیت زندگیتو بسنج و پیش برو یه برنامه بچین که شوهرت حاظر شه بیاد باهات بهرحال همسرشی با شناختی که ازش داری حتما یه راهی پیدا میشه

منم دانشجو شهر غریب بودم بعد برگشتم ده سال خونه بابام بودم دوباره ازدواج کردم شهر غریب البته خانواده شوهرمم نیستن با شوهرم چالش زیاد دارم خیلی تو سر و کله هم می‌زنیم ولی دلم نمی‌خواهد بریم شهر خودمون با همه دلتنگیام برای مامانم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792