دیسک کمر داره میره کارای سنگین انجام میده کمرش درد میگیره به شوهرم میگه ببرم دکتر اونم میبرش دوباره میره کارا سنگین میکنه و میگه ببرم دکتر هر بارم میره دکتر فقط میگه کار سنگین انجام نده باز نمیفهمه
بعد دکترای اینجا رو هم قبول نداره باید ببرنش پیش دکترای خوب تو شهرای بزرگ مثل تهران..
از طرف دیگه هم فشار خون و قندش میره بالا از شوهرم میخاد براش گز و شیرینی بگیره بعدم از ی طرف هی فشارش بزنه بالا هر روز شوعرم ببرش دکتر 😐
دلت نسوزه هیچی هم نگو
حق داری والا
یه اسکن و سونو مادرشوهرمو بردم بالای سه میلیون شد
داروهاش و ...
اخر شب دیدم نزدیک ۵ ۶ خرج کردم
در صورتی که خودمون چیزیمون میشه اینجور نمیریم دکتر و ...
اینقدر شیرینی بخوره تا زمین گیر شه
به مادر شوهرت بگو برای خودکشی راه های دیگ هم هست
تو خونه با هم زندگی میکنین
دقیقاا من که حتی سال اول نوروز بهم هیچی نداد با اینکه سال تحویل اونجا بودم
برای هیچ مناسبتی هیچی برام نیوردن نه یلدایی و...
برای تولدم هیچی بهم ندادن
منم دیگه روز مادر سال پیش مثل خودش رفتار کردم و هیچی بهش ندادم 😢😅
