دیروز وقت ارایشگاه داشتم شهرستان میرم که مادرم بچمو نگهداره امدیم قرار بود بچه رو بدم دست مادرم ماشین پدرشوهرمو بردارم برم ارایشگاه شوهرمم برگرده بره سرکار. رسیدیم دیدیم پدرشوهرم خونه نیست امدیم خونه مادرم ب شوهرم گفتم ماشین پدرمو بردار ببر منو پیاده کن یساعته زنگ میزنم بیایی دنبالم (ماشین پدرم نوعه خودم نمیتونم سوار شم شهرستان امدنیم دوستش اورد )شبشم فامیلای خودم شام دعوت کرده بودن شوهرم ماشین دوستشو گرفت مسیر شروع کرد قیافه گرفتنو غر زدن که مگه من بیکارم یساعت واسه تو وایسم مگه کسی تورو ادم حساب میکنه پاشدی امدی بخاطر مهمونی ارایشگاه منم اعصابم خورد شد گفتم من هروقت فامیلای خودم جایی دعوت میکنن تو اینجوری میکنی بعدم. من هر ۳ ماه یبار اونم فرصت کنم میام شهرستان میرم ارایشگاه که تو اذیت نشی حقته از این ب بعد همون شهر برم بچه رو هم نگهداری اونم برگشت گفت لازم نکرده برگرد بچه رو بردار بریم خونه منم زنگ زدم ب مامانم گفتم بچه رو اماده کن مامانم پرسید چیشده. منم گفتم این عادتشه من فامیل خودم امدنی کوفتم میکنه همینو گفتی با مشت کوبید تو صورتم احساس کردم چشمم از جاش در امد امد گفت بریم مامانم نذاشت خودش پاشد تنها رفت الان پسرم مریضه دارو هاشم مونده خونه کسیم نیست ببرتمون. اینجام جوریه که نمیشه با اتوبوسی چیزی برگشت باید خودمون بریم موندم چیکار کنم از دیروزم اصلا ن زنگ ن پیام. ب پدرشوهرمم زنگ زدم بیاد ببرتمون پیدا کنه اونم گفت ماشینمو داداشم قرض برده چیکار کنم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
تقصیر خودته که لوسش کردی از اول بچه میدادی دستش میرفتی به کارهای شخصیت میرسیدی الان سوار نمیشد رو سرت
🖌️تو زندگی ما یک سری آدما هستند که ...!!!تو در معاشرت باهاشون اونا را عمیقأ تحسین میکنی بس که مهربونند، خوش قلبند،خوش اخلاقند ،یک رنگند،همراهند،با سلیقه و با حوصله اند اصلا درجه یک هستند یهو از ته قلبت میگی ای خدااااکه تورو حفظت کنه الهی که باشی همیشهبرای تو : که «رنجیدی و نرنجاندی»