من ۳ تا خواهر برادر دارم
برادر بزرگم ۷ سال ، خواهرم ۳ سال ، برادر کوچیکم ۲ سال هست که متاهلن
الان هم خواهرم دوقلو باداره و هم زن داداش کوچیکه
و بچه هاشون آذر و دی دنیا میان
اما برادر بزرگم و خانمش هنوز بچه دار نشدن و قبلا به ما گفتن که نمیتونن بچه دار بشن ولی خیلی دوست دارن💔
زنداداش بزرگم دخترخالمم میشه بخاطر همین واقعا با من و مامان خیلی راحته یه روز گفت ما ۶ ساله تلاش میکنیم بچه دار بشیم بارها به عنوان مسافرت رفتیم تهران تو مراکز ناباروری
گویا هیچکدومشون مشکل خاص و حادی ندارن و معلوم نیست چرا باردار نمیشه
میگفت من دوست داشتم اختلاف سنیم با بچم زیر ۳۰ سال باشه ولی دیگه نمیشه
الهی بمیرم اینارو همه با بغض گفت
حالا من تو تاپیک قبل توضیح دادم که ما تازه دیروز فهمیدم زنداداش کوچیکم بارداره
حتی خواهرم قبلا همیشه میگفت من بچه نمیارم اول محمد باید بچه دار بشه و نوه اول باید بچه اون باشه و جدا از اون من درس دارم و کار دارم و فلان اصلا وقت بچه نیست
ولی دیگه ناخواسته باردار شده اونم دوقلو و اونقدرم حالش بده که هرکسی بهش نگاه کنه میفهمه بارداره
حتی این بی عقل و شوهرش اوایل بدون اینکه به ما بگن میخواستن سقط کنن وقتی فهمیدن دوقلو هستن مصمم تر شدن اما صبح روزی که خواستن برن سقط کنن خواهرم خواب دیده دست دوتا دختربچه خوشگل تو دستشه و هی صداش میکنن مامان اینم دلش نیومد بره
حالا بگذریم
۲۶ و ۳۰ مرداد تولد بابام و مامانمه که من گفتم فردا که جمعه س خودم شام براشون درست کنم و یه کیک و کادو کوچیک بگیرم و به خواهر برادرامم بگن بیان دور هم باشیم
ولی همین الان که خواستم زنگ بزنم به شک افتادم نکنه محمد و خانمش بیان دلشون بشکنه یا حسرت بخورن
چون هنوز نمیدونن زنداداش کوچیکمم بارداره و بچش زودتر از بچه های خواهرم دنیا میاد خودمونم دیروز فهمیدیم
حالا شما میگین بهشون زنگ بزنم بیان ؟
و اینکه ما معمولا تولدشونو ۲۸ مرداد میگیریم و احتمالا خواهر و برادرام همون روزم بیان پس بازم احتمال روبه رو شدنشون زیاده