من فقد ازش توجه خاستم
به خودم رسیده بودم منو ببینه..
دیدم هیچ توجه ای بهم نمیکنه
فقد بهش گفتم چرا منو نمیبینی
هر چی از دهنش در اومد بهم گفت
و گفت الهی که امشب بمیری از دستت راحت بشم که انقد گیر ندی بهم
بقران خیلی وابستم
عقدم
الان ازبس گریه کردم نمیبینم دارم چی تایپ میکنم
عاشقت نبوده.....
خاک تو سرت البته ببخشید تا بیشتر پیش نرفته جدا شو
شاید خسته بوده این جور مواقع نباید بهشون گیر داد
آدم عاشق زبونش به نفرین باز نمیشه
الان تو عقد طلاق بگیر که پس فردا اعصاب یه بچه رم داغون نکنی
این ادم زندگی تو نیس
خدا مرگم
چی میبینین تو ازدواج این مدلی که انقدر خفت و خاری میده بهتون
انشالله که نمیخوای با این آدم ادامه بدی،..
سالی که نکوست از بهار پیداست....:
یاد اون داستانه افتادم ک شوهره اینو گفت ب زنش
زنش تو خواب قلبش ایستاده بود و آقاهه تو حسرت
حتما خیییلی لوسی بابا مردها زیاد به جزییات توجه نمیکنند برخورد مناسب و..........و اینکه شاید اون لحظه شرایط خوبی نداشته خسته بوده مشکلی داشته ..توهم گیر میدی اونم اعصاب نداره دیگه عزیزم
چندساله عقدی هرشب باهمین؟؟؟
شاید حوصله نداشته
بهتره شماهم زیاد گیر ندید مردا جزئی نگر نبستن ک جزئیاتو ببینن به به چهچه کنن
چه جوری انقدر راحت میگید طلاق نسخه یه زندگیو سریع میپیچید از رو همین چند تا خط فهمیدید دیگه به درد نمیخوره ؟!
اکیدا توصیه میکنم تا اخلاق همو نشناختی زیر یه سقف نرید...
اگه عشق و عاشقی اینه و به این زودی فروکش می‌کنه که سنگ رو سنگ بند نمیشه...به نظر من به مدت فاصله بگیر و کاری بهش نداشته باش ولی اگه فرصتی بود بشینید صحبت کنید چون از الان بخاد اینجوری کنه فردا که رفتی زیر یه سقف کار هر روزت میشه...
اینم بگم مزدا از زنای آویزون متنفرم...ولی این هنوز اول نامزدیه و این اداها رو میاره...نرمال نیستا کسی که باید بی قرار باشه اونه نه تو...والا داره ناز میاد...
