شوهرم همش سرکار هست فقظ شب موقع خواب میبینمش صبحم من خوابم که پنج صبح میره آخه این چ زندگی هست من اصلا نمیبینمش
تا حرفی هم میزنم میگه مگه پول نمیخوای کارتمو پر پول میکنه میگه حرف نزن
همه چی پول نیست خسته شدم از تنهایی توی یه شهری هم هستم که غریبم خانوادم پیشم نیستن هیچکسیو ندارم دارم دق میکنم