من یه خواهر و برادر دوقلو دارم که ۲۹ سالشونه
هردو متاهل هستن
خواهرم الان دوقلو بارداره و احتمالا ۳۰ دی ماه به دنیا بیان😃😍 منم دارم از ذوق میترکم و لحظه شماری میکنم
و اما ماجرای عمه شدنم 😅
آقا داستان از این قراره که بهمن پارسال داداشم سر یه سو تفاهم از ما ناراحت شد ( موضوعش ربطی به زنداداشم نداشت و بین خودش و مامان و بابام بود )
خیلی با بابا بد حرف زد و برای اولین بار صداشو برد اما بابام هیچ واکنشی نشون نداد فقط گفت سینا بابا بخدا اشتباه میکنی داداشمم هی ادامه میداد بعد کهمامانم بهش تذکر داد به مامانم گفت من دیگه پامو اینجا نمیزارم و از همه تون متنفرم برین به درک و از اون جایی که خیلی کینه ای و مغرور هست تا همین چند وقت پیش حتی یه زنگ به ما نمیزد و کلا باهامون کات کرده بود
در حالی که قضیه همش یه سو تفاهم بود
و همین ۲ هفته پیش بعد ۶ ماه همه چی روشن شد و معلوم شد پدر و مادرم واقعا گناهی نداشتن و داداشم زود قضاوتشون کرده اما از اون موقع به بعد داداشم دیگه صداش در نیومد و خبری ازش نبود حتی یه زنگ به ما نمیزد اونقدر مغروره که حتی نیومد عذرخواهی کنه از بابام 😒🤭
حتی بابام برای عید بهش زنگ زد که بگه عیب نداره بیا آشتی کنیم گوشیش خاموش بود 😑
حالا دیروز که زنگ زده بود به خواهرم بهش گفته بود خیلی از بابا مامان خجالت میکشم واقعا رفتارم بد بود الکی قضاوت کردم حالا روم نمیشه برم پیششون ببین میتونی یه کاری کنی 😂😂
دیگه امروز صبح ساعت ۸ خواهرم اومد اینجا به مامانم گفت زنگ بزن به زنداداش برا ناهار دعوتشون کن که بیان اینجا گناه دارن
خلاصه مامانم دعوتشون کرد
اینا اومدن با گل و شیرینی و شکلات و زنداداشم یهو با یه شکم بزرگ وارد شد یعنی پشمای بابا و مامان و من ریخت و خواهرم با اینکه از دیروز میدونست به ما نگفته بود که سورپرایز بشیم 😂 و البته کلی ذوق کردیم و خوشحال شدیم حتی مامانم از خوشحالی گریه کرد
وقتی گفتیم چند ماهته
گفت ۲۸ آذر به دنیا میاد و میگفت خداروشکر بارداری خیلی راحتی داره و اصلا اذیت نشده و گفت حتی ماه پیش به مادر خودش گفته که بارداره
میگفت میخواستم تا قلبش تشکیل بشه و از سلامتش مطمئن بشم به کسی نگم