الان بازم یاد گذشته افتادم ،خونواده ی همسرم چقدر بچمو ازم گرفتن ،منم که تنها ،نتونستم باهاشون مبارزه کنم،الان جفت خواهراشون بچه دار نمیشن و زندگی نکبتی دارند،خدا میدونه چه شبهایی رو با گربه سر کردم ،سالیان ساله گذشته ولی من گاهی مث الان یادم میوفته گریه م میگیره ،وای خدایا ....این دنیا که بماند اون دنیا حلالشون نمیکنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یعنی خدا حق منو هم از مادرشوهرش میگیره؟؟ هرروز التماس خدا رو میکنم تقاص بدیهایی که در حق منو زندگیم ...
به همین اربعین قسم رفتم ببینم اون دستشو میکشید من میکشیدم ،کشید برو تو خونه در رو هم بست بیچاره با مادرم تو کوچه بودیم کلی نشست گریه کرد،پیر شد سر ظلمی که در حق من کردند
[QUOTE=391626733]😔😔😔 خدا از تقصیرشون نگذره اینجور که دل مارو خون کردن خون به جیگر بشن دلم پره خواهر ...[/QUO ولی کاش هیچوقت دل کسی رو نشکنیم،تاوان داره بخدا ....الان خواهرش هم مشکلات مالی دارن ،هم بچه دار نشدن،برادراش سالم بودند یهو معتاد شدن بقران پاشید زندگیشون ،چند ماه پیش یکی از فامیلاشون پدرم رو دیده بود گفته بود به دخترتون بگو حلالشون کنه
داشتم جهیزیه مو جمع میکردم ،خواهرش دستشو گذاشته بود تو کمرش بچه رو سفت چسبونده بود بخودش ،بچه به روی من نگا نمیکرد،نامردا ،چه دلی داشتن،بخدا خودش کتکم میزد ،پرتم میکرد بیرون که،راحت تو خونه بشینه بکشه ،کارای دیگشم که بماند
بعد جدایی فامیلاشون رو که میدیدم میگفتم الهی هیچوقت روی بچه نبینن که بچه ی منو ازم جدا کردن،واقعا هم آهم گرف ....همیشه ته دلم حتی تو شادیا انگار یه چیزی رو گم کردم،یه شب پسرم پیام داد چطور دلت اومد منو انداختی زیر دست عمه و زن عمو،تا صبح قسم خوردم بخدا اونا تو رو ازم گرفتن،میگف چه شبا که بدون شام خوابیدم،نمیدونم چش بود خیلی دلش پر بود همش گلایه میکرد ،بمیرم واسه دلش،همیشه چشاش غم داره