من و همسرم عقدیم ولی خب اینجا اینطوریه شبیه زن و شوهرا زندگی میکنیم تا جهاز و خرید خونمون اوکی بشه و من چون جای دیگه خوابم نمیبره همیشه موقع شام میاد خونمون و خوابیدن پیش همیم و صبح میره خونشون(لطفاً در این باره نظری ندید)
خلاصه خانوادم رفتن تفریح دو روزه ، ما صبح بیدار شدیم نامزدم گفت ناهار بیا خونه ما گفتم که نه خوابم میاد اگه بیدار بودم میام و اون رفت خونشون چون کار داشت
من خیلی خوابم میومد دوباره خوابیدم که ساعت دو و نیم اومد و مسخره بازی کرد و بیدار شدم که گفت ناهار نپختی گفتم که نه من نودل میخورم که یکم استراحت کرد منم گفتم ناهار بپزم گفت چی بپزی الان که دیره گفتم سریع ماکارونی چیزی درست میکنم گفت نه نمیخواد بشین منم گوشت اینا بیرون گذاشتم که دوباره بهش گفتم گفت نمیخواد من اومدم بهت سر بزنم وگرنه مامانم ناهار پخت اونجا میخورم که من پیشش دراز کشیدم ده دقیقه استراحت کرد رفت
حس میکنم برای ناهار اومده بود ولی چون از صبح گفت ناهار میای خونمون گفتم حتما مامانش میپزه که من خوابیدم وگرنه میپختم بخدا