طبقه بالاشونم من..
رابطمونم باهم خوبه
اومد بالا یه لیوان اب هویج داد به شوهرم به من گفت ببخشید کم بود برات نیاوردم
نه بخاطر آب هویج اما نمیدونم چرا بغضی شدم..
دوس ندارم به شوهرمم چیزی بگم اعصابم خراب شد
منم خیلییی غصه خوردم نیم ساعت بعد بهش زنگ زدم گفتم دستگاهمو نیاز دارم میشه روپله بهم بدینش(اخه با دستگاه من اب هویج گرفته بودن)