بعد از چند سال دوباره بختک افتاده به جونم دو شبه متوالی هست که میاد سراغم دیشب که اومد سعی کردم آیت الکرسی بخونم تا بره ! اما نرفت تازه احساس میکردم داره با من ایت الکرسی رو پشت گوشم زمزمه میکنه بعدشم انگار که از پشت نزدیکم شد رو پهلو خوابیده بودم یه دست گذاشت دور کمرم یه دستشم گذاشت رو دهنم تا خفم کنه و همون لحظه از خواب پریدم
امشب دوباره اومد سراغم برخلاف دیشب تنها نبود دو نفر دیگ شبیه خودش اما کوچیک ترش باهاش بودن حرف یکی از دوستام اومد تو ذهنم یه بار به من گفته بود که من هر وقت بختک میوفته به جونم سعی میکنم انگشتای پاهام و تکون بدم همون موقع از خواب بیدار میشم
منم همون کار و تکرار کردم از خواب پریدم
راهکاری ندارین که کلا نیاد سراغم ؟ من از بختک نمیترسم میدونم که وجودش به خاطر عملکرد مغزه و ربطی به موجودات ماورائی نداره اما ساعت خوابم و بهم میریزه