ما تو روستا هستیم یعنی حیاط نداریم جاریم با شیش تا بچه سرونیم سر داره میاد الان تو راه همسایه ام بشه بگم ها بچه هاش ازاونا هستن ک شب و روز میان خونه من میدونم دیگه باهاشون ارامش ندارم باورتون میشه فقط لحضه ای شبها. میخوابم فقط تو. تختم تنهام همیشه پیشم میان والا کلافه میشم دارم از استرس میمیرم ب دادم برسین