یبارم براش تاپیک زدم ک قضیه چیه یکی ازدختران فامیلمون خیلی باهام صمیمی بود ولی بشدت دنبال آتو از دیگران بود دختری بود که پشت مادرشم بدحرف میزد وشروع میکرد به غیبت کردن مادرشم یبار میگف برادرشوهرم روم نظرداره یبارمیگف شوهره خواهرشوهرم روم نظرداره میرفت هرخونه ی پشت سرهمون آدمای اون خونه بدحرف میزد میگف غذاشون فلان بود خوب نبود فقط اشپزی خودم خوبه وفلان این آخریا که باهاش دعوام شد میخاست ب همسرش خیانت کنه ذهنش رویکی دیگ قفلی کرده بود منم رد دادم گفتم محبت کن بمن پیام وزنگ نزن تو ک به مادرت رحم نمیکنی میخای بمن رحم کنی گف دلموشکستی بعد ازمدت ها عذاب وجدان گرفتم بنظرتون برم دلشوبدست بیارم یا بهترین کاروکردم؟آدمیم دوسندارم هیشکی ازم برنجه از رنجیدن منظورم اینه که الکی الکی به کسی حرف بزنم حرمت بشکنم این که طرف مقصرباشه عذاب وجدان ندارم راحت خطش میزنم