حالا همین فرد از فامیلامون هم هست
و من به خاطر فامیل بودنمون بعضی وقتها میبینمش دیگه
البته که الان مثل قبلنا دوسش ندارم
ولی خب به خاطر فراموش کردن این فرد
من دوسال پشت کنکور شدم و نتونستم کنکوری تلاش کنم و کنکور قبول نشدم هیچ رشته ای
انتخاب های اشتباه کردم
و شرمنده ی خودم و خدا و افراد مهم دیگه ی زندگیم شدم
یعنی به جای اینکه درس رو اولویت قرار بدم
عشق و عاشقی دوران نوجوانی و جوانی اولویت قرار دادم
معدل من تا یازدهم بالای ۱۹ بود و دوازدهم
معدلم ۱۴ و خورده ای شد و تجدید یک یا دو درس هم داشتم دقیق یادم نیست
منی که شاگرد زرنگ بودم به کجا رسیدم اون موقع
الان نزدیک یکماهه مادربزرگم فوت کرد برای همیشه حسرتش در قلبم باقی میمونه که ای کاش درست تلاش کرده بود و به یک موفقیت رسیده بودم مادربزرگم موفقیت منو میدید و ذوق میکرد
چقدر برام دعا میکرد و من ....
مرسی که حرفامو خوندی
خواستم بهت بگم همه ی این اتفاق ها با یک پیام دادن ساده شروع شد اگه من هیج وقت بهش پیام نمیدادم
وابستگی بیشتری در من صورت نمیگرفت و شاید شاید شاید از درس خوندن زده نمیشدم و الان به اون هدفی که میخواستم رسیده بودم و ذوق مامان بزرگم هم میدیدم