من خیلی میترسم تو خونم بیان اما تو حیاط باهاشون کاری ندارم و غذا و آب میذارم براشون
امروز1404/۳/۱۱خیلی درمونده و افسرده ام ولی امیدم به خداست از خدا میخام یه نگاه ویژه به زندگیم بکنه که بگم خدایا شکرت نتیجه صبرمو بهم دادی.امیدوارم چند وقت دیگه که به امضام نگاه میکنم با خودم بگم چه روزای بدی بود خداروشکر گذشت... خدایا همه چیزو سپردم به خودت نذاری اون اتفاق بیوفته 💔😭
دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی