با بچم امدم نگید چراامدی فلان واقعا بریدم همش میگف برو خونه بابات نمخامت فلان
خیلی اذیت شدم ب پدرمادرم زنگ زد و گف بیاید ببریدش منم امدم باهاشون
اما هرکی میشنوه میگه وای چرا شوهرت تنها گزاشی وای چرا خونرو ترککردی امدی چرا فلان از سر دلخوشی ک نیس بچروبرداشتم اوردم نگف اصن بچم بمونه۴روزه اصن خبر بچرم نگرفته خاهرم میگه چراامدی قهر همه فهمیدن بی ابرو شدی فلان
بچه ۶سالشه بهونه گیر شده از شوهرمم خبری نیست😔😔😔
یکم پیش سر هیچو پوچ دل منو بچم گرفت و گریه کردیم