دبیری علوم اجتماعی کد ۳ خورد:))))
یکسال براش دعا میکردم
تقریبا از زندگی دس کشیدم هر چی میگذره بیشتر پی میبرم قرار نیس تو زندگیم واینده رنگ خوشی ببینم انگار هیچی واسه من نمیشه نمیدونم دیگه چجوری بگم تا حالو روزمو توصیف کنم
منفجر کردن کره زمین
تسلیم طبیعت شدم منصرفم کرد اونم با دلیل
ادامه ارتباط سمی...چون فهمیدم تباه شدم و قراره تباه تر شم...همین دیروز تمومش کردم
پزشکی ....
شاید ادامه میدادم میشد ولی اینقدر خسته و داغون شده بودم از لحاظ روحی که به نفعم بود بیخیال بشم... الآنم مسیر دیگه ای رو انتخاب کردم که ادامه بدم حتی بالاتر از پزشکی به درآمد میرسم ولی دعا کنین برام... حسرتش مونده هنوز
پزشکی
درسا شد شاد بابام شکاک بود گوشی نخرید و پایه هام ضعیف شد اعتماد بنفس از دست دادم نمره مستمر هام بد اومد چون نمیتونستم حضور بزنم و... در نهایت دیپلم ردی
من در حال حاضر،عوض کردنه خونمون،اما بیخیالش شدم رسما
بهشون رسیدم فقط یکی از آرزوهام موند که نخواهد شد
معماری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
