قبول دارید ؟ ما امروز رفتیم جایی مهمونی تا رسیدیم صابخونه شروع کرد دخترم بالاشهر خونه خرید ۲۰۰ متر. پسرم فلان جا مغازه خریده . ماهم فقط لبخند زدیم . بعد دخترداداشم به دخترم گیر داد بریم خونه ما . گفتم نه عزیزم . باید هول از زندایی بپرسید شاید بخاد بره جایی( من تاحالا بچه هام تنها جتی برایکساعت هم خونه کسی نرفتن ولی زندادشم شده بچه هاشو بیاره تنها خونه ما) خلاصه یهو زنداداشم گفت نخیر مامان لازم نکرده باید بری باشگاه. طفلی بچه هام خیلی ضایع شدن . اولین بار بود میخواستن تنها برن خونشون. بعد منم گفتم نه اجازه نمیدم .دیگ زن داداشم ول نمیکرد من خونه نیستم وفلان .حالا هرکی ندونه انگار ما همیشه خوندیم ازعید پامو نزاشتم خونش ودلم نمیخاد برم. بعد خودش وقت وبی کقت قبلا زنگ میزد که میخوام بیام خونتون
تا می‌خورد فحش میدادی تا فحشکش شه
چقدر بی فرهنگ بود
نمیدونم چرا هرچقدر تحصیلات و دارایی هاشون بیشتر میشه بی شعور تر میشن
تو هم ببر بی وقت که قشنگ بفهمه و عادت کنه
پر رووو
فحش کم باید جررر داد چنین عروسی
تنها چیزی ک بسیار برام راحته حذف کردن آدمایی ک دری وری زیاد میگن، حوصله بحث ندارم فقط قطع رابطه حالا هررررکی باشه. والااا چی از آرامشم مهمتر
منم تو جمع های فامیلی حس منفی میگیرم و دوست ندارم خیلی شرکت کنم ، اکثرا حسادت و پز دادن و گلایه و حرف چسبوندن شده ، من خوشم میاد با دوستام رفت و آمد کنم
اره خیلی سم شدند
عمه من دعوت کرده برای تولد بچش
بعد میگه غذا از بیرون میگیرم هرکس باید پول غذا و میوه‌ش را بده🤕
ما گفتیم نمیایم. بابام اسفالتمون کرده باید بریم🤬
چقدر بدم میاد از این آدمایی ک هی داراییشونو میکنن تو چش بقيه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
